دوم نوروز ۱۴۰۲

دوم فروردین ۱۴۰۲
تا دیروقت خواب بودم. ولی چون باران می بارید و پرده مخمل قهوه ای نسکافه ای روشن کیپ کشیده بود، فکر می کردم هفت صبح است. وقتی بیدار شدم، دیدم که ساعت یک و نیم است.
روزم را چطور شروع کردم؟ اول نشستم و طبق معمول گوشیم را برداشتم!
ما در دنیای جدید چگونه زندگی می کنیم؟ آیا می توانیم رفاه را از زندگی هایمان حذف کنیم؟ خیر. ما به این شیوه عادت کردیم.
ساندویچ خوردیم. حاضر شدیم. گفتیم شهر لوازم خانگی را هم ببینم. الان در کافه شهر فرش هستیم. خوب است. ولی خریدی نکردیم. فقط دیدیم. حسین جان مهربان کلافه شده است.
🌹🌹🌹
پس از شهر فرش به طرف مرکز خرید کوروش حرکت کردیم. به قدری صف پارکینگش شلوغ بود که نگو. تا پل قبل از چهارراه پیامبر، پس منصرف شدیم و به سمت مرکز خرید نیایش تغییر مسیر دادیم.
احسان مسیر را کمی اشتباه رفت. برای همین نمی شد پارکینگ برویم. نتیجه این شد که یک عالمه راه را پیاده رفتیم. پیاده روی خیلی هم عالی است. اصلن هدف روزانه ی من است. اما مساله پریدن از جوی آب است. آن هم با مساله عدم تعادل من.

🌹🌹🌹
الان مرکز خرید پالادیوم هستیم. آمدیم فوت کورت، طبقه +۳ تا شام بخوریم.
ساعت نزدیک ده شب است.
🌹🌹🌹
ده دقیقه وقت داشتیم تا برویم اسباب بازی فروشی ماتیلوس، داشت تعطیل می کرد، راهمان ندادند.
بعد رفتیم شهر بازی fun time. داشت تعطیل می کرد.
پس رفتیم bookland. و باز کتاب و دفتر و لوازم تحریر. من نسبت به کتاب و دفتر و لوازم تحریر عشقی بی پایان دارم. و حسین جان این سیری نا پذیری را از من گرفته.

🌹🌹🌹
در راه برگشت به خانه، از سوپر نان و گردو و خامه و هایپ خریدیم.
از بابانوئل بستنی، بستنی میوه ای خریدیم.
🌹🌹🌹
الان ساعت ۱۱:۳۰ شب خانه ایم و بستنی می خوریم. بعد کتاب و نگاهی به خریدها و …
به حسین جان گفتم من مزه توت فرنگی مصنوعی را دوست ندارم. کاش بستنی وانیلی برایم می خریدید یا هر دو اسکوپ را شاهتوتی انتخاب می کردید. مزه اسانس توت فرنگی، مرا یاد شربت سینه و مسکن کودکان می اندازد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط

گزارش روزانه نویسی

کاستارد