پرش با مانع
یکی از ورزشهایی که دوران نوجوانی با علاقه تماشا میکردم، اسب سواری با پرش از مانع بود. الان از نظر فنی، من سوارکاری هستم با
یکی از ورزشهایی که دوران نوجوانی با علاقه تماشا میکردم، اسب سواری با پرش از مانع بود. الان از نظر فنی، من سوارکاری هستم با
یک مقاله درباره افرادی با ضریب هوشی بسیار بالاتر از اینیشتن خواندم. خوب اینیشتن از دانشش بیشتر استفاده کرد یا شاید بتوان گفت نظریه ای
– پس از خوردن ناهار، از سفره خانه بیرون زدم. با سلام و صلوات از پله های بدون نرده پایین آمدم. از خیابان رد شدم.
– دیروز خیلی خوابم می آمد و بسیار خسته بودم. برای همین یک کلمه هم ننوشتم. دیروز خیلی دیر برای غذا خوردن رفتیم. خیلی پیاده
– به من بگویید چگونه انسانی هم می تواند در موردی حق داشته باشد و هم نه. چطور هم حق دارد زندگی خود را ویران
به حسین جان گفتم فردا صبح باید دندان پزشکی برویم. و تازه دکتری که ازش وقت گرفتم فامیل من است. با صورت مبهوت و سوالی
– امروز عصر برای اولین بار کاردرمانی رفتم. وقتی تمام شد، دیگر شب شده بود. تصمیم گرفتم قدری پیاده روی کنم. و نتیجه پیاده روی
– دیروز موهایم را گوگوشی کوتاه کردم. وقتی آمدم خانه، با این که نیاز داشتم بخوابم، دنبال کاسه رنگم گشتم. یافتمش. یک تکه سم سوسک
– پنج شنبه تولد احسان بود. برایش یک عطر خریدم. – رفتم خانه سهیلا. برای تولدش کادو بردم. – سهیلا برایم فال قهوه گرفت. هر
– خیابان گیشا را پایین می روم. گیشا دیگر گیشای قبل نیست. – صدای گریه کودکی از دور می آید. انگار خواب خیلی بدی دیده.
کلیه حقوق متعلق به وبسایت لیلاالسادات ازغدی می باشد.
آخرین دیدگاهها