روزانه ۱۸ تیر ۱۴۰۲

– به من بگویید چگونه انسانی هم می تواند در موردی حق داشته باشد و هم نه. چطور هم حق دارد زندگی خود را ویران کند و پشت پا بزند به همه چیز و هم غلط کرده که همچنین کاری کند؟
روشن تر توضیح دهم؟ چگونه مرد یا زنی زندگی اولش را با همسر و فرزند یا فرزندانش به هم می ریزد و به دنبال عشق دیگری می رود؟ آیا حق با اوست؟ هم بله و هم نه. ولی چگونه؟ به راستی این برایم پرسش و چیستانی شده که حل آن دشوار است.
– کتاب جدیدی خریده ام. کتابی که در حقیقت یک کتاب عاشقانه است در پاسخ به یک عاشقانه کلاسیک: بابا لنگ دراز. و این بار نامه های بابا لنگ دراز که هرگز در زمانی که باید به جودی نازنین و رویاپرداز نرسید.
– می خواهم نقدی بر آن بنویسم. پسر هفت ساله من معنی کلمه نقد را نمی دانست. دیشب خیلی جدی گفت: به نفعته تو کتابت نقاشی نکشی چون بعدن پشیمون می شی.
پسر من کلمه نقاشی را با کلمه نقد اشتباه گرفت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط

گزارش روزانه نویسی

کاستارد