هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد

“مجبور نیستی حرف بزنی.”

ناچار نیستی هر سخنی به ذهنت رسید، با صدای بلند بر زبانت هم جاری کنی.

این حرفی بود که  دخترخاله صابره گفت. بابا جانم اما این حرف را جور دیگر می گفت. گاهی می گفت:

آدم می خواد حرفی بگه اول مزه مزه ش می کنه، فکر می کنه بگه این حرف و یا نه.

یا می گفت:

زبون دو مثقاله. خیلی کوچیکه نسبت به خیلی عضوها. ولی دنیایی رو به هم می ریزه.

لطفن خیلی مراقب سخن هایمان باشیم. اثرشان گاهی مانند سیمان می ماند. جای پا روی سیمان خیس، خشک که بشود سالها و مدت ها باقی می ماند.

دوست عزیز، می شود دل نشکنی؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط

گزارش روزانه نویسی

کاستارد