روزانه نویسی
اینها را فهمیده ام و یاد گرفته ام: – کار خودم را انجام دهم. به هیچ شخصی هم کاری نداشته باشم. – بابا جان می
اینها را فهمیده ام و یاد گرفته ام: – کار خودم را انجام دهم. به هیچ شخصی هم کاری نداشته باشم. – بابا جان می
ما در آپارتمان زندگی می کنیم. وقتی درب واحد را باز می کنم صداهای مختلفی می شنوم: گریه و جیغ و داد و خنده کودکان،
یک خانمی آمده، ظرفها را شسته و الان دارد بقیه کارهای آشپزخانه را انجام می دهد. همان اول که آمد گفتم دوست ندارم آدم ها
دوم فروردین ۱۴۰۲ تا دیروقت خواب بودم. ولی چون باران می بارید و پرده مخمل قهوه ای نسکافه ای روشن کیپ کشیده بود، فکر می
ناخن انگشت کوچک دست راستم به اندازه یک سوم کبود شده و می سوزد. انگشتم ورم کرده. دستم درد می کند. امشب باران بسیار تندی
چون تولد سعید جان بیست و نه اسفند است، امشب همگی جز سودا و آرمین، خانه مامان بودیم. هفت سین را بدو بدو که از
کلین فود از دسته غذاهای آماده و رستوران زنجیره ای است. غذاهای آن تقریبن در همه شعبه ها به یک روش تهیه می شود. من
گاهی من و احسان از سالادبار فرشاد سفارش می دهیم. چند باری بندری و سالادهای دیگر سفارش دادم. ولی آنچه غالب سفارش می دهم الویه
– هرگز دلخوشی های دیگران را ازشان نگیر. حتی اگر یک کتاب انگیزشی کوچک باشد. – دلخوشی دیگران برای خودشان است. ولی نباید به بهای
دیشب شام مرغ سوخاری سفارش دادیم، ولی نمی گویم از کجا (😏 چیکن فامیلی) سیب زمینی ها خوب، مزه مرغ معمولی، ظاهر مرغ نه چندان
کلیه حقوق متعلق به وبسایت لیلاالسادات ازغدی می باشد.
آخرین دیدگاهها